نگاه ایرانی به مدرنیته غربی - معاونت پژوهشی و فناوری
چهارمین کرسی علمی ترویجی دانشگاه رازی با عنوان «نگاه ایرانی به مدرنیته غربی» با مدیریت دکتر «رحمان حریری» عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، هفتم مهر ماه به صورت مجازی برگزار شد.
چهارمین کرسی علمی ترویجی دانشگاه رازی با عنوان «نگاه ایرانی به مدرنیته غربی» با مدیریت دکتر «رحمان حریری» عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، هفتم مهر ماه به صورت مجازی برگزار شد. در این نشست دکتر «قدرت احمدیان» عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، مطالب خود را در خصوص کتاب «تقریرهای رقیب درباره مدرنیته ایرانی»، نوشته دکتر «مختار نوری» مدیرگروه روندهای فکری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه ارائه داد و دکتر «طهماسب علیپوریانی» عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی به عنوان منتقد نظرات خود را بیان کرد. بعد از پایان صحبتهای دکتر احمدیان و دکتر علیپوریانی، دکتر نوری به پاسخ حول مباحث و سوالات مطرحشده پرداخت.
دکتر حریری کارکرد این جلسه را شناخت فکری و فلسفی از مدرنیته غربی و ابعاد مختلف آن، شناخت مواجهه روشنفکران ایرانی از مدرنیته غربی و بررسی همزبانی و ناهمزبانی جامعه ایرانی با مدرنیته غربی عنوان کرد.
دکتر احمدیان، بر این نکته تأکید کرد که؛ یکی از مهمترین رسالتهای دانشگاه پرداختن به موضوعاتی است که فیالنفسه درون هر رشته مطرح نیست اما پیوستگی بین عرصههای علمی با سایر علوم و جامعه را منجر میشود. او با اشاره به اینکه گفتوگو به عنوان یک کارکرد مهم در دانشگاه، بخشی از همین رسالت است؛ توجه به آن را ضروری دانست و گفت اگر گفتوگو و بحث را از دانشگاه بگیریم دانشگاه از کارکردهای اصلی خود فاصله میگیرد.
دکتر احمدیان در پرداخت به کتاب «تقریرهای رقیب درباره مدنیته ایرانی» گفت؛ رویکرد ایرانی به مدرنیته مورد بحث کتاب است و دکتر نوری دو الگوی مواجهه ایرانیان در دوران معاصر، یعنی اعتراض و وفاداری به مدرنیته را مورد بررسی قرار دادهاست. او گفت بحث ابتدایی این است که بفهمیم مدرنیته چیست و تجربه زیسته ایرانیان در مواجهه با مدرنیته چطور بودهاست؟ او با این تعریف آغاز کرد که مدرنیته یک سامانه فکری، نظری یا نرمافزاری زندگی، در دوران جدید است که بر انسانمحوری یا خودبنیادبودن انسان و قطع پیوستگی او با سنت و عرفیشدن تأکید دارد. به این معنا که حیات اجتماعی، اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... باید با توجه به نیازهای زمانه تنظیم شود. دکتر احمدیان یکی از مباحث اصلی کتاب را در نظرگرفتن دو الگوی وفاداری و اعتراض دانست و گفت دکتر نوری در این کتاب، روشنفکرانی مانند «عبدالکریم سروش»، «داریوش شایگان» و «فرهنگ رجایی» را وفادار به مدرنیته میداند و «احمد فردید»، «حسین نصر» و «رضا داوری اردکانی» را در الگوی اعتراض جای میدهد و کانونیترینِ آنها، بحثهای احمد فردید است که اساس بحث او تحت تأثیر هایدگر است. او گفت: «مباحث هایدگر در نقد مدرنیته است و در نقد این مقوله که انسان مدرن و نیازهای مادی فرد الویت پیدا کرده و هستی و مسائل متافیزیکی مورد غفلت واقع شدهاست. فردید نیز مهمترین نقدش بر جامعه مدرن، غلبه این رویکرد بر جامعه ایرانی به دلیل غلبه فردگرایی و توجه به نیازهای دنیوی انسان بر مولفههای متافیزیکی، اخلاقی و معنوی است که دستاورد مدرنیته را چیزی جز شکلگیری یک جامعه پوچ و عاری از مختصات اخلاقی، انسانی فرهنگی و ... نمیداند». به گفته دکتر احمدیان؛ تمام سامانه فرهنگی، اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی و ... ایران بعد از انقلاب، مدیون فردید است و وفاداران به مدرنیته با فردید چالش دارند. او گفت: «باید بدانیم برخلاف شخصیت پیچیده فردید، اندیشه او چندان پیچیده نیست و به این دلیل به فیلسوف شفاهی معروف است که آثار زیادی از او منتشر نشده اما اندیشههای او پیوستگی عمیقی با سیاستهای داخلی و خارجی و فرهنگی در ایران بعد از انقلاب پیدا کردهبودند، به طوری که هیچ روشنفکری بدون اندیشه فردید و نقد آن نمیتواند به بررسی وضع موجود بپردازد.»
دکتر احمدیان با اشاره به اینکه «آنتونی گیدنز» جامعهشناس، به چهار نوع رویارویی انسان با پدیدهها یعنی؛ ناامیدی، دگماتیسم، اصل استقبال و بازسازی سیستماتیک اعتقاد داشت؛ گفت: «به جای وفاداری و اعتراض، شاید بهتر بود از الگوی گیدنز استفاده میشد، چرا که در حال حاضر در کتاب، خیلی از روشنفکران ایرانی و جریانهای پستمدرن نادیده گرفتهشده و پیچیدگیها دیده نمیشود.» او گفت میتوانستیم در کتاب، دستهبندیهای دیگری از روشنفکران داشته باشیم.
دکتر احمدی معتقد بود که جامعه ایرانی، با مدرنیته به عنوان یک بسته نظری و فکری مواجه بوده، نه به عنوان یک تجربه عملی و زیستی. او گفت: «در غرب ابتدا تغییراتی جزئی و ساده در حیات اجتماعی جوامع غربی رخ داد و بعد از آن، آرامآرام نرمافزاری به نام مدرنیته تولید شد. کشور ما در کانون تحولات نبوده و در حاشیه آنها بوده و مدرنیته را به عنوان یک تجربه زیسته عملی درک نکردهاست و این پیامدهای بزرگی دارد، چرا که به جای تجربه و رسیدن به عناصر فرهنگی و فکری؛ بسته مدرنیته را وارد کردند و ما میخواهیم با فکر سراغ عمل برویم. اما چیزی که در غرب اتفاق افتاد این بود که؛ عمل مدرن اتفاق افتاد و بعد از آن تفکر و اندیشه مدرن. در نتیجه مسائل و مشکلات زیادی برای جامعه ایران به وجود آمد که در آثار فردید و نصر و ... در کتاب مورد بحث است.» او همچنین به این موضوع پرداخت که دکتر نوری با مطرحکردن سه نظریه هایدگر، تیلور و پوپر در کتاب، وزن زیادی به تفکرات ضد مدرن از لحاظ نظری دادهاست و کتاب بیشتر پشتوانه نظری اعتراض به مدرنیته دارد.
او این سوال را مطرحکرد که آیا ما میتوانیم متفکرانی مانند فردید و ... به عنوان معترض به مدرنیته و شایگان و ... به عنوان وفادار به مدرنیته را خیلی راحت در این دو بخش قرار دهیم؟ و گفت: «شاید جا داشت با احتیاط بیشتری این روشنفکران را معترض یا وفادار به مدرنیته خطاب میکردیم. او همچنین از «جواد طباطباعی» به عنوان مهمترین و سرآمد متفکران مدرن دوران معاصر نام برد که از دایره بحث دکتر نوری کنار گذاشتهشده و پرسید؛ جایگاه «علی شریعتی»، شهید «مرتضی مطهری»، «مهدی بازرگان» و برخی روشنفکرانی که به نوعی مارکسیسم یا لیبرالیسم اسلامی را دنبال میکردند؛ در کتاب کجاست؟ به عقیده دکتر احمدیان، در کتاب بسیاری از این اندیشمندان به حاشیه رفتهاند و دیده نشدهاند.
دکتر احمدیان به عنوان نکته آخر این سوال را مطرح کرد که اگر انقلاب اسلامی صورت نمیگرفت؛ آیا فردید، سروش، اردکانی و ... اهمیت پیدا میکردند و تریبونی داشتند؟ او گفت: «حضور و تفکر بخش عمدهای از روشنفکرانی که دیدگاههایشان در کتاب آمده؛ محصول انقلاب اسلامی است. به تعبیری محصول قدرت است، گاهی در نقد آن و گاهی در کنار قدرت.»
بعد از پایان صحبتهای دکتر احمدیان، دکتر علیپوریانی نیز نظرات خود را در مورد کتاب مورد بحث، بیان کرد. او با اشاره به چند کد مقدماتی، یکی از مهمترین کدها را، کلمه مدرن دانست و گفت ما باید اول معنای آن را بدانیم؛ بعد داوری کنیم که چه کسی مدرن است و این آدمها در کجای این بسته معرفتی و ساختاری قرار میگیرند. او به جهت واژهشناسی کلمه مدرن را بررسی کرد و مثالهایی در این مورد ارائه داد. در ادامه بحث، او یکی از مولفههای جدی مدرن را تفکیک واقعیت یعنی «است»ها، از ارزشها یعنی «باید»ها دانست و با اشاره به عنوان کتاب، به تفاوت مدرن و مدرنیسم پرداخت و همینطورگفت: «بزرگترین مشکل ایرانیها اعم از روشنفکر و غیرروشنفکر این است که؛ بدون توجه به زیرساختهای و تحولات ذهنی یعنی مدرنیته، سراغ تأسیسات رفتهاند.» دکتر علیپوریانی با اشاره به ترکیب «مدرنیته ایرانی» در عنوان و متن کتاب گفت: «به لحاظ روششناسی اگر کتاب پژوهشی است؛ باید ما بدانیم منظور کدام ایران است؟ چرا که ایران چه در شهرها و چه افراد، ایران یکدستی نیست.» او نیز مانند دکتر احمدیان تقسمبندی روشنفکران در کتاب را نقد کرد و گفت: «به جهت روشی ما نباید با دیدن یک گزارش یا سخنرانی، یک بسته معرفتی را بر شخصی تحمیل کنیم.»
دکتر نوری با شنیدن صحبتهای دکتر احمدیان و دکتر علیپوریانی، نقد را لازمه توسعه جامعه و مهمترین مکان برای نقادی را دانشگاه دانست. او با اشاره به این موضوع که در 150 سال گذشته، هیچ بحثی به اندازه مدرنیته و مواجهه آن با سنت مهم نبودهاست؛ به تعاریف مختلف از مدرنیته پرداخت و به تعریف گیدنز که توسط دکتر احمدیان مطرح شد اشاره کرده و آن را تعریف کاملی دانست. او گفت طبق صحبتهای دکتر احمدیان و دکتر علیپوریانی، ما میتوانیم تقسیمبندیهای دیگری هم از این موضوع داشتهباشیم. به گفته دکتر نوری، مدرنیته در ابتدا به صورت نظامی وارد ایران شد و تعادل جامعه را به هم زد که روشنفکران در صدد آن بودند این عدم تعادل را به تعادل تبدیل کنند. در کتاب، دانستن واکنش روشنفکران و مواجهه آنها با مدرنیته غربی مورد بحث دکتر نوری بوده و در این رابطه گفت: «مواجهه روشنفکران ایرانی با مدرنیته غربی دارای یک پیشینه است که من عامدانه این بخش را در نظر نگرفتم و تمرکزم در کتاب، روی دهه چهل و پنجاه است. به این دلیل که به نظر من، پروژه مدرنیزاسیون در دهه چهل در ایران رونق پیدا میکند و اگر به عنوان هسته اصلی سیاستگذاری، در کانون توجه ساختار قدرت قرار گرفت؛ در کنار آن یک هسته ضدقدرت هم به نام غربزدگی شکل گرفت. اینها به مسئله روشنفکران ما از دهه چهل به بعد تبدیل شد و تا امروز با این مسائل درگیر هستیم که میتواند روشنفکران زیادی را در بر بگیرد و من بر دو روایت از دهه چهل تاکنون تمرکز کردهام.» دکتر نوری همچنین بیان کرد رویکرد من خارج از غربزدگی و غربیشدن است و گفت: «مدرنیته یکی از مهمترین دستور کارهای عرصه سیاسی و عمومی ما ایرانیان در صد سال اخیر بوده و از طرفی ما در چهل سال اخیر افق جدیدی را تحت عنوان گفتمان انقلاب اسلامی باز کردیم. وقتی اینها را مورد سنجش قرار میدهیم؛ در کنار همه جنبههای منفی مدرنیته، نباید کارنامه درخشان آن را نادیده بگیریم.»
دکتر نوری با نامبردن از کتاب دیگر خودش با عنوان «سه تقریر رقیب درباره مدرنیته، خروج، وفاداری و اعتراض» گفت: «با توجه به اینکه بحث درباره جامعه ایران بود و تقسیمبندیهای خود از روشنفکران را در دو گروه وفادار و معترض انجام دادم؛ بخش خروج کتاب نامبرده که مربوط به پستمدرن بود را کنار گذاشتم. به این دلیل که معتقدم به درد جامعه ایران نمیخورد، در نتیجه دو مورد اعتراض و وفاداری را در نظر گرفتم.» او همین مسئله را دلیل این امر دانست که بسیاری از روشنفکران در این مباحث مطرح نشدهاند. در حالی که دکتر احمدیان در نقد این صحبت گفت: «کتاب شما نظری فلسفی است و به حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط نیست و نیاوردن همه روشنفکران در آن، نقص محسوب میشود چرا که ما نمیتوانیم روشنفکران پسامدرن را کنار بگذاریم و به آنها توجه نکنیم.»
دکتر نوری با اشاره به این صحبت دکتر احمدیان که بیان سه نظریه پوپر، هایدگر و تیلور در کتاب وزن زیادی به تفکرات ضدمدرن دادهاند؛ گفت: «من نه ضدتجدد هستم و نه سنتگرا و قائل به گفتگوی درست بین سنت و مدرنیته هستم و عامدانه راهی را برای بیرونرفت از دوقطبی هایدگری و پوپری در پیش گرفتم.»
او به بیان این مسئله پرداخت که؛ بسیاری از روشنفکران از جمله آنهایی که در کتاب از آنها نام بردهشده، با جمهوری اسلامی قدرت پیدا کردند که این پیوند بین دانش و ساختار قدرت است و در بسیاری از لایههای نظام سیاستگذاری و فرهنگی ما، این ادبیات اعتراضی جایگاه دارد.
دکتر نوری همچنین بر درستی تمایزاتی که دکتر علیپوریانی در خصوص مدرن و مدرنیسم عنوان کرد، تأکید کرد و همینطور جامعه ایران را جامعهای متکثر و دارای دیدگاههای بسیار دانست. او در پایان از احتمال انتشار یک دایرهالمعارف مدرنیتهپژوهی در آینده خبر داد و از آن به عنوان یک کار گسترده که شامل کل روایات و روشنفکران جامعه ایران است نام برد.